منوی دسته بندی

اعترافات یک کودک زمانه

“اعترافات یک کودک زمانه” یا به ترجمۀ دیگر “اعتراف های بچه قرن” نوشتۀ آلفرد دو موسه است؛ فرزند نسلی از انقلاب فرانسه که به روایت خودش : « میان دو نبرد در بطن مادران بار گرفت و در افق های پژمردۀ 1815 بارآمد». بنابراین، طبیعی است در فضایی چنین گرگ و میش که امیدهای یک نسل انقلابی با خشونت بی اعتبار شده است، هر نوع صحبت از عشق بدون شک و تردید توسط سخنگوی این نسل ناممکن می شود.
اعترافات یک کودک زمانه رسالۀ دو موسه درباب عشق است که با این پرسش ها شکل می گیرد؛ چطور می شود در جهانی که پر از خباثت و دهشت است از عشق صحبت راند؟ آیا عشق در جهان مدرن ممکن است؛ جهانی که مملو از کافه ها و سالن های رقص و طبقه ای از عیاشان است؟ عیاشانی که فراتر از توان جسمانی خود با امیالشان چنان زبون و ناامید گشته اند که همواره فاصله ای بزرگ میان خود و امیالشان می بینید؟ و آنقدر راه گم کرده اند که حتی اگر به سراغ عشق روند، چیزی جز تباهی به ارمغان نمی آورند؟
از این رو، رمان با سفر ادیسه وار اکتاو آغاز می شود. سفری برای پیدا کردن عشق و پاسخ به این سوال که آیا عشق در چنین جهانی ممکن است؟ ساخته می شود.

روند داستان ساده است، اکتاو عشقی دارد، که به او خیانت می کند و او برای فراموش کردن آن خیانت به دوست خود دژنه که فردی رواقی اما لذت طلب است پناه می برد. اما بعد از شنیدن خبر مرگ پدرش به یکباره جهان پوچالی او فرو می ریزد. او به شهر پدرش می رود و آنجا با برژیت که زنی پاکدامن که از او بزرگ تر است آشنا می شود. بعد از این حدس سیر داستان برای خواننده داستان های کلاسیک بسیار ساده است. اکتاو همان بلایی را سر برژیت می آورد که فاوست بر سر گرچنِ گوته می آورد. او را بدنام می کند و تا جایی پیش می رود که می خواهد او را بکشد.
اکتاو بیمار است، همانطور که برژیت و دژنه بیمار هستند. آنها مبتلا به درد زمانه هستند. درد فقدانی که در آن چون دندان کشیده همیشه جای خالی اش احساس می شود. شاید بتوان انقلاب به سرقت رفته را بازیافت، شاید بتوان خیانت را فراموش کرد، شاید بتوان درد را التیام داد و دندان پوسیده را از جایش کند، اما هرگز نمی توان با گواه زخمهایش، آن را فراموش کرد.
دو موسه به ما می گوید، جهان مدرن، با خیال به بلوغ رساندن آدمهایش نه تنها آنها را از کودکی نجات نمی دهد که که آنها را در بربریت جاویدان می سازد. اینکه دو موسه چرا اکتاو را کودک زمانه یا کودک قرن می نامد برای همین منظور است، چرا که اکتاو نماینده نسلی است که هیچ چیزش به هم نمی آید، جزئیات نظم رنسانس و ظرافت باروک را دوست دارد، اما همچنان وام دار منارهای بلند و ارگ های قرون وسطایی کلیسا است. موزه ای از بنجلات را جمع کرده بدون اندکی باور بدان داشته باشد. نسلی که هیچ چیز از خودش ندارد‌
در نتیجه، دو موسه در پاسخ به پرسش اصلی خودش به ما می گوید : در این جهان عشق، ظلمی غیر اختیاری، غیرقابل فراموشی، غیر قابل بخشش و از همه مهم تر غیر قابل تکرار است. دردی که این جهان بدان مبتلا است، نه با شادنوشی خودخواهانه دژنه، نه با از خودگذشتگی برژیت نه با سردرگمی اکتاو درمان نمی پذیرد؛ چرا که نیروی محرک این جهان همین احوال آدمهایی است که با سردرگمی به دور خود می چرخند و به پیش می روند.
از این رو، خواندن کتاب اعترافات یک کودک زمانه به ترجمۀ : “ابراهیم الف حسابی” را به شما پیشنهاد می دهیم. نه برای اینکه، قرار است داستان بدیعی و نویی بخوانید؛ قطعاً اعترافات یک کودک زمانه مانند اکثر رمان های کلاسیک با آن توصیفات طویل، فراتر از حوصله نسل ماست، اما چیزی که این رمان را توصیه می کند : روایت سردرگمی احوال روان رنجوری است که انگار تا به امروز تمامی ندارد و مخرج مشترک نسل ما و با دو موسه است.
بنابراین، اگر به دنبال این هستید که با عشق این موهبت جاودان برای دردهای خود دوایی بیابید، اگر از تغییر احوال خود در عجب هستید ؟ اگر نمی دانید چرا میل تان چنین سرکش و سردرگم است که مهاری نمی شود بدان بزنید؟ خواندن این کتاب را به شما توصیه می کنیم. چرا که اشک های شما هیچ دلیلی برای بی گناهی شما نیست. شما با چشمان گریان هم می توانید خنجر را در سینه عشق تان فرو کنید. پس قبل از اینکه اجازه دهید این دنیا با ساختارهای منحوس سرمایه دارانش شما را سخت فاسد کند که دیگر ندانید چه چیزی درست است و غلط است، این کتاب را بخوانید. تا بفهمید حتی اگر اختیارتان هم دست خودتان نباشد باز شما بی گناه نیستید.

Please follow and like us:
کیانوش دل زنده وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Social media & sharing icons powered by UltimatelySocial